کشتی نجات ...

هر کجا نام حـــسین است ، همانجاست بـــهشت

کشتی نجات ...

هر کجا نام حـــسین است ، همانجاست بـــهشت

کشتی نجات ...

صلّی الله علیکَ یا ابا عبدالله ...

قال رسول الله ( ص ) :

"اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاه"

همانا حسین علیه السّلام "چراغ هدایت" و "کشتی نجات" است...

*****************************
کُلّ یوم عاشورا و کُلّ ارض کربلا ...

*****************************
شهید چمران :
" خدایا!
از تو می خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خودت تسلیم نشویم.

دنیا ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند.

سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ وغیبت،قلب های ما را تیره و تار ننماید.

خدایا!
به ما آنقدر ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم.

خدایا!
به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم و در برابرعظمت تو خود را نبینم."

*****************************
هر جا حدیثـی، آیـه ‌ای، دعـایی به دلت خورد، بایست؛
مبـادا یک وقت بگذاری و بروی، صبـرکن؛
رزقِ معنوی خیلی مخفی ‌تر از رزقِ مادی است؛
یک نفر از دری، دیواری می‌گوید و در حقیقت خداست؛
که با زبان دیگران با شما حرف می‌زند ...

حاج محمد اسماعیل دولابی


آخرین مطالب


ماه رمضون داره تموم میشه ...

از سحر دیشب دلم عجیب گرفته از این تموم شدن ...

خدایا خودت رو فقط میخوام ...

کمکم کن



۲۳ تیر ۹۴ ، ۱۳:۱۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر



 امشب کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند ...


دست های پینه دارش استراحت می کنند ...


اشهدُ انّ علیا ولی الله ...



۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر


خدایا  دلم برات تنگ شده ...

همین ...


۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳ نظر

به آب زدند تا بیدارمان کنند ؛

نزدیک ماه خداست ...

کمی به خود بیایم ...





۲۵ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر



مگر می شود ؟؟


۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۴۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر


پدر؛تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست

اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند؛

و با وجود همه مشکلات ، به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی ...

که اگر بدانی ... چه کسی،

کشتی زندگی را از میان موج های سهمگین روزگار به

ساحل آرام رویاهایت رسانده است؛

"پدرت" را روی چشم هایت می گذاشتی ...



۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۳۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر


کاشکی می شد بهت بگم چقدر صداتو دوس دارم
چقدر مثل بچه گیام لالاییاتو دوس دارم
سادگیاتو دوس دارم خستگیاتو دوس دارم
چادر نماز زیر لب خدا خداتو دوس دارم

♫♫♫

کاشکی رو طاقچه ی دلت آینه و شمدون می شدم
تو دشت ابری چشات یه قطره بارون می شدم
کاشکی می شد یه دشت گل برات لالایی بخونم
یه آسمون نرگس و یاس تو باغ ِ دستات بشونم

لالایی لالایی لا لا لا..
بخواب که میخوام  تو چشات ستاره هامو بشمرم
لالایی لالالالا لالا..
پیشم بمون که تا ابد دنیارو با تو دوست دارم...

♫♫♫

دنیا اگه خوب اگه بد
با تو برام دیدنیه
باغ ِ گلای اطلسی
با تو برام چیدنیه...

مادر...




۲۰ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر


خیلی ها بلدند به غریبه که می رسند لبخند بزنند.


اگر راست می گویی وقتی به آن آدمی که تکراری است


می رسی، به پدرت، مادرت، همسرت و بچه هات لبخند بزن،


این نشان می دهد با ادب هستی.


آدمی که ادب نداشته باشد به آدم های تکراری لبخند نمی زند.


فقط برای غریبه ها لبخند می زند و تحویلشان می گیرد.


به تکراری ها که می رسد مثل ماست به آنها نگاه می کند


ادب، فقط احترام گذاشتن به غریبه ها و مردم کوچه و بازار نیست،


مؤدب کسی است که به آدمهای تکراری دور و برش،


لبخند بزند و احترام بگذارد...


۰۶ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۱۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر
دلا تا باغ سنگی در تو فروردین نخواهد شد ...
به روز مرگ ،شعرت سوره یاسین نخواهد شد

فریبت می دهند این فصل ها،تقویم ها،گل ها
از اسفند شما پیداست،فروردین نخواهد شد

مگر در جستجوی ربّنای تازه ای باشیم
وگرنه صد دعا زین دست،یک نفرین نخواهد شد

مترسانیدمان از مرگ،ما پیغمبر مرگیم
خدا با ما که دل تنگیم،سرسنگین نخواهد شد

به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله ور در باد
بگو تا انتظار این است،اسبی زین نخواهد شد ...

"علیرضا قزوه"

۲۸ اسفند ۹۳ ، ۰۷:۲۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر



زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
 اتفاقی مقابلم رخ داد
 وسط کوچه ناگهان دیدم
 زن همسایه بر زمین افتاد
 
سیب‌ها روی خاک غلطیدند
 چادرش در میان گرد و غبار
 قبلا این صحنه را... نمی‌دانم
 در من انگار می‌شود تکرار
 
 آه سردی کشید، حس کردم
 کوچه آتش گرفت از این آه
 و سراسیمه گریه در گریه
 پسر کوچکش رسید از راه
 
 گفت: آرام باش! چیزی نیست
 به گمانم فقط کمی کمرم...
 دست من را بگیر، گریه نکن
 مرد گریه نمی‌کند پسرم
 
چادرش را تکاند، با سختی
 یا علی گفت و از زمین پا شد
 پیش چشمان بی‌تفاوت ما
 ناله‌هایش فقط تماشا شد
 
صبح فردا به مادرم گفتم
 گوش کن! این صدای روضه‌ی کیست
 طرف کوچه رفتم و دیدم
 در و دیوار خانه‌ای مشکی است
 
****
 با خودم فکر می‌کنم حالا
 کوچه ما چقدر تاریک است
 گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
 راستی! فاطمیه نزدیک است...

"سید حمیدرضا برقعی"


۱۲ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۰۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر