پسرش اِربأ اِربا شده بود ...
حق داشت که هی بنشیند و هی بلند شود ...
پسرش اِربأ اِربا شده بود ...
حق داشت که هی بنشیند و هی بلند شود ...
صوت : علی لای لای ... رباب ...
دیروز صبح توفیق شد و رفتیم منزل مرحوم حاج آقای خوشرو ، از سادات بزرگوار کرمان .خونه شون از اون خونه های قدیمیه که وسط حیاطش حوض هست و دور تا دورش حجره ... محرم ها سقف حیاطشون میشه خیمه عزای امام حسین علیه الّسّلام...
از قبل از انقلاب به دور از دید ماموران ساواک در منزل ایشون سحرها روضه برگزار می شده که خاطراتش رو از پدربزرگ و مادربزرگم شنیدم ...
و الان هم هرساله فرزندانشون این مراسم رو با حضور سخنرانان خوب کرمان بعد از نماز صبح تا نماز ظهر و عصر برگزار می کنند...
اگه دوباره رفتیم ، سعی می کنم چندتا عکس هم از اون کوچه های قدیمی و خونه شون بگیرم و اینجا بذارم .خیلی حس خوبی میده به آدم ...
ما دیروز در منزل آقای خوشرواز محضر حاج آقای سعادت فر استفاده کردیم :
بحث ایشون درباره سلام دادن به ائمه بود...
سلام از ماده سِلم است و سِلم به معنای سلامت است ... سلام یکی از اسامی خداست ، سوره حشر آیه 23:
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ...
سلام عالی ترین نوع تحیّت است و تحیّت یعنی طلب زندگی ...خداوند در آیه 10 سوره یونس درباره اهل بهشت می فرماید :
دَعْواهُمْ فیها سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ ...
اما چرا برای سلام به ائمه به جای سلام علیک می گوییم "السّلام علیک ..."
رمز این "ال" چیست؟
این "ال" اشاره به یک سلام خاص است .
"السّلام علیک یعنی : سلام الله علیک ..." کانّ من قابل نیستم که به شما سلام کنم آقا جان ...
داشتن این نیت یعنی معرفت به امام ، یعنی حضور ...
در روایت داریم که صلوات و سلام به ائمه از دعاهای مستجاب است ... پس ائمه حتما سلام ما را می شنوند و پاسخ سلام هم که واجب است ...
ائمه جواب سلام ما را به دو صورت می دهند :
1- در پیشگاه خدا شفاعت ما را می کنند ...
2- برای آمرزش گناهان ما استغفار می کنند ...
حالا رمز تکرار سلام در زیارت عاشورا را خودت برای خودت بگو ...
با معرفت تر از قبل دستت را روی سینه بگذار و زمزمه کن :
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ . . .
سلام ، امروز اومده بودید به شهر ما ...
شاید همسن حضرت قاسم بودید، نمی دونم...
چرا امروز جا موندم خداااااااااا؟؟
خبر دادن که هنوز تو حسینیه هستید،خدا کنه فردا لایق بشم بیام پیشتون...
آه ...
اشک ...
صوت : من گرچه گنهکارم و مسکین و فقیرم ...
امشب حاج آقای دسترنج توی مسجد امام حسین خیابون والفجر درباره یاد مرگ صحبت میکردند،
گفتند که بیایید قبول کنیم که :
اولا : هممون رفتنی هستیم.
دوما : زمان رفتنمون مشخص نیست.
سوما : برای همیشه باید از این دنیا بریم ...
پس با این حسابِ دودوتا چارتا بیاین دیگه گناه نکنیم ، چون در روایت اومده که وقتی انسان در حال ارتکاب گناه باشد ایمان از او جدا می شود،
پس اگر در حال ارتکاب گناه از دنیا برویم در واقع بی ایمان از دنیا رفته ایم ...
صوت : آقا تو را گم کرده ام ...
امشب حاج آقای دایی زاده توی مسجدالمعین درباره "حکمت" صحبت می کردند، از این که" حکمت " گمشده مومن است ...
از اینکه امام هادی علیه السلام می فرمایند : "حکمت در دل های ناپاک اثر نمی کند."
گفتند امشب از امام حسین بخواهید که کمکتون کنند که دل هاتون پاک بشه ... دل که پاک بشه ، حکمت توش نفوذ می کنه اون وقت دیگه دنبال گناه نمیرید ...
قضیه توبه حضرت آدم رو تعریف کردند...
توبه حضرت آدم پذیرفته نمی شد تا اینکه جبرئیل کلماتی به او آموخت که به آن کلمات که اسماء پیغمبر و آل پیغمبر بود پناهنده شود و بدین گونه سخن کند:
قال: "یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن ، یا قدیم الاحسان بحق الحسین "
خدا را بدین کلمات سوگند داد، چون به نام حسین(ع) رسید آتش از قلبش برانگیخت و اشک از چشمش بریخت. گفت: ای جبرئیل، چه شد که در ذکر پنجم قلب من بشکافت و اشک من جاری شد؟
جبرئیل گفت: این فرزند تو به مصیبتی بزرگ مبتلا شود که همه مصیبتها در نزد او کوچک باشد. او تشنه کام، غریبانه، تنها و بدون یار و یاور به شهادت خواهد رسید...
و من باز هم شوکه شدم که چرا امسال هر کجا که می روم صحبت از کشتی نجات تو می شود یا حسین ...
روضه می خواند ، از ته دلش گریه می کرد ، توبه می کرد ...
میگفت :خدایا من که دیگه از حرّ بدتر نیستم ، حرّ آب رو به روی بچه های امام حسین بسته بود ، من دیگه اینقدر نامرد نیستم ...
امّا خدایا
امام حسین در لحظه شهادت حرّ، به بالین او رسید و در حالیکه خون از بدنش جاری بود فرمود:
آفرین بر تو ای حرّ، تو آزاده مرد هستی همانطوریکه در دنیا و آخرت تو را حرّ نامیدند...
آقا جان من بیچاره ام ، من بدبخت تر از همه ام ، اما جز تو کسی رو
ندارم ، بین من و خدایم واسطه شو ...