روز هشتم ...روضه حضرت ابوالفضل علیه السّلام...
يكشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۴۱ ب.ظ
خیلی با ادب بود ...
همین بس که فقط در لحظاتِ آخر عمرش به اباعبد الله گفت : برادر ، برادرت را دریاب ...
یا اَخا ادرک اَخاک ...
در همه عمرش میگفت: سیّدی ومولای ...
همین بس که فقط در لحظاتِ آخر عمرش به اباعبد الله گفت : برادر ، برادرت را دریاب ...
یا اَخا ادرک اَخاک ...
در همه عمرش میگفت: سیّدی ومولای ...
یکی از القابش یا کاشِف الکَرب عَن وجه الحُسین بود ،
یعنی خیلی خوب غم را از چهره برادر پاک می کرد ...
بعد از شهادتش غم عجیبی به چهره امام حسین علیه السّلام نشست اما ...
روضه حضرت عباس رو خود ارباب خونده ، هر چی پاش اشک بریزیم باز کمه :
الان اِنکَسَر ظَهری ... کمرم شکست ...
(جمله ای که ابا عبد الله هیچ جای دیگر نگفته بود، خودش روضه است ... )
و قلّت حیلَتی ... راه چاره برمن بسته شد ، بیچاره شدم ...
وانقَطع رَجائی ... دیگه ناامید شدم ...
و شَمّت بی عدُوّی ...
معنی جمله آخر آدمو میکشه :
یعنی داداش پاشو ببین دشمن داره ناسزا میگه،ببین روی دشمن باز شده،زخم زبون میزنه به من ِ حسین ...
یا کاشِف الکَرب عَن وجه الحُسین اِکشِف کَربی بحَقّ اخیکَ الحُسین علیه السّلام ...
۹۳/۰۸/۱۱